یک منبع آگاه در حوزه علمیه مشکات توضیحاتی دربارهی روند مذاکرات هستهای در گذشته و اکنون ارائه کرد. گزیدهای از متن این توضیحات را در ادامه از نظر میگذرانید:
کدام مذاکره؟ کدام حقوقدان؟!
اجازه بدهید با خاطراتی از مذاکرات که مربوط به در سالهای گذشته است، شروع کنیم. در زمان آقای جلیلی حتی سر زمان و مکان مذاکرات هم کوتاه نمیآمدیم. زمان و مکان مذاکرات هم حساب و کتاب داشت. آنها، کشورهای غربی را به عنوان محل مذاکره پیشنهاد میکردند. ما اول گفتیم یک بار ایران و یک بار کشورهای شما. زیر بار نرفتند. در نهایت چون سوییس بیطرف بود، رفتیم سوییس.
هنگامی که سوییس به تحریمهای یکجانبه پیوست و بنزین هواپیمای آقای صالحی را ندادند، دیگر آنجا هم نرفتیم. گفتیم دیگر سوییس نمیآییم. چون میخواستیم رابطه با اردوغان را هم تقویت کنیم، ترکیه را پیشنهاد کردیم. سوییس به غلط کردم افتاد ولی زیر بار نرفتیم. کشورهای اروپایی تا پیش از این میگفتند هزینهها را باید تماماً خودتان بدهید. وقتی این شرایط ایجاد شد، سوییس حتی گفت همهچیزتان را میدهیم ولی قبول نکردیم. حتی گفتند با بالگردِ خودمان و با هزینهی خودمان میبریمتان در کاخ سابق ولی ایران زیر بار نرفت. گفتند چه کنیم؟ گفتیم باید قرارداد گاز ببندید یا از تحریمهای یکجانبه انصراف دهید! مسئولین سوییسی آمدند ایران و قرارداد گاز بستند! این اندازه برایشان مهم بود که مقر مذاکرات در سوئیس باشد. همین الان شما ببینید نام لوزان در تاریخ ماندگار شد. شاید تا پیش از این اگر میگفتند لوزان فکر میکردید همان لویزان است! اینکه کشوری محل مذاکرات باشد، برای آن کشور خیلی مهم است...
در صورت عدم نمایش ادامهی متن، بر روی ادامه مطلب کلیک کنید...
بعد از این ایران گفت دیگر اروپا نمیآییم. یک کشور بیطرف را انتخاب کنیم. چون تازه مالکی بر سر کار آمدهبود و اتحادیهٔ عرب تحریمش کردهبودند، ما گفتیم بغداد؛ تا جایگاه مالکی را بالا ببریم. گفتند: امنیت نیست. گفتیم مگر خودتان حمله نکردید که امنیت را برقرار کنید؟! گفتند: استانبول! گفتیم: پس بعدش بغداد!! ترکیه مجانی امکانات لازم را برای مذاکرات در اختیار ایران قرار داد. کمی بعد بر سر سوریه با ترکها به مشکل خوردیم. گفتیم دیگر آنجا هم نخواهیم رفت. نوبت به بغداد رسید. در بغداد چندصد بالگرد و ماشین و... اروپاییها را برای رفتن از فرودگاه به منطقهٔ سبز همراهی میکرد. همین موجب تحقیر آنها بود. فهمیدند آمریکا هیچ امنیتی نیاورده و بین مردم منفور است. ایران گفت زمان مذاکرات باید سوم خرداد باشد. در جلسهای که در عراق برگزار شد، به آنها یادآوری کردیم که امروز سالروز پیروزی خرمشهر است. زمانی بود که تازه آمریکاییها خارج شدهبودند و ایران میخواست بگوید عراقیها خودشان توان برقراری امنیت را دارند.
بعداً ایران گفت بغداد ۲، گفتند نه نه! گفتیم پس آلماتی [پایتخت قزاقستان]! چون بنا بود در برابر ترکیه در قزاقستان مقری درست کنند. ما هم رفتیم آنجا و این به نفع قزاقستان بود. به ما امکانات تمام دادند در حدی که حتی سفیر ایران هم میآمد آنجا غذا میخورد! رئیسجمهور قزاقستان هم حسابی از ما دفاع کرد. تازه آنجا مقر اورانیوم است و مقدمهای برای واردات هم بود. دو بار رفتیم آلماتی. الان دیگر آن شرایط نیست و هزینهی سفرها متوجه ایران است؛ بدون آنکه آن دقتها در مورد محل مذاکرات وجود داشته باشد.
وارد بحث شویم. بحث ما کاملاً حقوقی است. تعبیری که رهبر انقلاب دربارهٔ سعدآباد به کار بردند، این بود:«نوعی عقبنشینی». ایشان در تاریخ 13/10/1386 فرمودند:«هی فشار آوردند که باید این را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید. رسیدند به کارخانهی یو. سی. اف اصفهان، گفتند: این را هم باید تعطیل کنید. آن مقدمات اوّلی است. بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید، فردا خواهند گفت باید معادن اورانیوم را هم که توی این کشور هست، کلاً یکجا جمع کنید بدهید به ما، تا خاطرجمع شویم که شما نمیخواهید بمب اتم بسازید! این فرایند عقبنشینی البته برای ما یک فایدهای داشت - بیفایده نبود این عقبنشینیها - فایدهاش این بود که هم خودمان وعدهها و حرفهای رقبای اروپائی و غربی را تجربه کردیم، هم افکار عمومی دنیا تجربه کرد. امروز هر کس به ما میگوید آقا تعلیق موقت بکنید، ما میگوئیم تعلیق موقت را که یک بار کردیم؛ دو سال! دو سال تعلیق موقت کردیم. فایدهاش چه شد؟ اول گفتند موقت تعلیق کنید، گفتند تعلیق داوطلبانه بکنید؛ ما هم به خیال موقت و به خیال داوطلبانه، تعلیق کردیم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعلیق آمد، یک قرشمال بازیای در سطح دنیا درست کردند - در سطح مطبوعات و رسانهها و محافل سیاسی - وای، داد، داد، ایران میخواهد تعلیق را بشکند! تعلیق شد یک امر مقدس که ایران اصلاً حق ندارد نزدیکش برود! ما این را تجربه کردهایم؛ دیگر، تجربهی جدیدی نیست. آخرش هم گفتند: این تعلیق موقت کافی نیست؛ اصلاً باید بهکلی بساط اتمی را جمع کنید. همین اروپائیها که میگفتند شش ماه تعلیق کنید، وقتی این کار را کردیم، گفتند بایستی جمع کنید! این فرایند عقبنشینی، این فایده را برای ما داشت؛ هم برای خود ما تجربه شد، هم برای افکار عمومی دنیا تجربه شد. لیکن عقبنشینی بود دیگر؛ عقبنشینی کردند. من همان وقت هم در جلسهی مسئولین - که از تلویزیون پخش شد - گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبهی پیدرپی ادامه بدهند، بنده خودم وارد میدان میشوم؛ همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستی این روند عقبنشینی متوقف شود و تبدیل بشود به روند پیشروی، و اولین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد که این عقبنشینی در آن دولت انجام گرفته بود؛ و همین کار هم شد. در زمان دولت قبل، اولین قدم به سمت پیشرفت برداشته شد؛ تصمیم گرفته شد که کارخانهی یو. سی. اف اصفهان راهاندازی شود، و راهاندازی هم شد، و دنبالش هم بحمداللَّه این پیشرفتهای بعدی است تا امروز. اینکه فهمیدیم که هیچ امیدی به همکاری غرب نمیتوان بست. باعث دو سال تعطیلی و... شد. اگر نمیکردیم
میگفتند که اگر مذاکره میکردیم حل میشود. پس از این ماجرا همه فهمیدند که مشکل مبنایی است.»
ببینید الان دوباره همان اندیشه حاکم شدهاست. روزی که رهبر انقلاب دستور شکستن تعلیق را داد، آقای روحانی هنوز دبیر شورا و آقای احمدینژاد رییسجمهور منتخب بود. هنوز آقای احمدینژاد کار را در دست نگرفته بود. بنا بود پیش از آمدن او دستور عملیاتی شود. رهبری دستور دادند. آنها گفتند نمیکنیم؛ خودشان بنویسند تعلیق شکسته شود! بالاخره مجبور شدند و امضا کردند و نهایتا شخص آقای حجازی از بیت تماس گرفت و [جناب روحانی] مجبور شد امضا کند.
آقا دوباره در دولت جدید گفتند که خوشبین نیستیم زیرا معلوم نیست مذاکرات نتیجههایی را که ملت میخواهد به بار آورد. اما معتقدیم این تجربه ایرادی ندارد به شرط بیداری ملت؛ تا فهم مردم افزایش یابد تا بفهمید مطلقاً امیدی به غرب نیست. باید به درون تکیه کرد. فرمودند به مسئولان میگویم که مذاکرهکنندگان گول لبخندشان را نخورند. الان آقا دنبال این هستند که این فکر که چشم امید به بیرون دارد برای همیشه آزموده شود و از بین برود. باید مردم متوجه شوند مطلقاً امیدی به غرب نیست.
سال ۸۲ آغاز اختلافها بود. کشورهای غربی عادتشان این است که فناوریهای قدرتبخش را انحصاری میکنند. در سال ۱۹۶۷ میلادی [۱۳۴۵-۴۶] پنج کشور (پنج کشور منهای آلمان) به سلاح هستهای رسیدند [آمریکا خیلی زودتر رسیدهبود] و خیلی زود معاهدهٔ انپیتی (عدم اشاعهٔ سلاح هستهای -عدم «اشاعه» یعنی فقط ما نه بقیه-) را درست کردند. دیگران اعتراض کردند ولی همین پنج تا شدند عضو دایم شورای امنیت و دارای حق وتو! فقط این چند کشور سلاح هستهای دارند و بقیه از حق داشتن سلاح هستهای برخوردار نیستند.
تنها امتیازی که کشورها از انپیتی میگیرند جواز تحقیق و تولید و استفاده از انرژی هستهای است. در ماده 4 ان پی تی آمده است:« Nothing in this Treaty shall be interpreted as affecting the inalienable right of all the Parties to the Treaty to develop research, production and use of nuclear energy for peaceful purposes without discrimination» میگوید هیچ نکتهای در این پیمان نباید به گونهای تفسیر شود که حق مسلم همپیمانان در انجام تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز را تحت تأثیر قرار دهد. این امر باید بدون اعمال تبعیض باشد.
این بند هیچ قیدی ندارد و مطلق است. هر اندازه و هرگونه. تنها باید صلحآمیز باشد و تشخیصش با آژانس است و آژانس هم باید مطابق با توافقنامهٔ پادمان و در صورت عضویت در قرارداد الحاقی طبق این دو بازرسی کند. پادمان این است که ما میگوییم کجا و چهاندازه مواد داریم؛ میآید و همانجا را میبیند، وزن میکند و میبیند که سلاح شدهاست یا نه. والسلام. هرجا گفتهباشیم، همان جا میرود. حق ندارد جای دیگر برود. پروتکل الحاقی «هرگاه هرجا» است البته با چارچوبی خاص.
طرفهای غربی در مقابل تعهد کشورهای دیگر به عدم تولید سلاحهای هستهای چه میکنند؟ طبق مادهٔ ۶ تنها برای خلع سلاح مذاکره میکنند! نپذیرفتهاند که به چه بیانجامد و کی تمام شود! صرفا «مذاکره برای خلع سلاح» است. ۲۵ سال پیش از انقلاب عضو ان.پی.تی شدیم و تا سال ۱۳۷۴ زمان آقای هاشمی مدتش به پایان رسید. معاون وزیر خارجه آقای ظریف بود. آن زمان گفتیم این باید اصلاح شود. گفتند نه منزوی میشویم و... . سرانجام همین را تمدید کردند. غربیها گفتند دیگر نباید یک دور و ده دور بلکه باید تا ابد تمدیدش کنید. ایران هم مخالفتی در انجمن مربوطه برای بازنگری ان پی تی نکرد با اینکه میتوانست مخالفت کند و حق داشتیم ولی استفاده نکردیم و تا ابد بنا شد این پنج کشور، سلاح هستهای داشتهباشند و فقط تعهدشان این باشد که با هم مذاکره کنند! الان عملا برخورداری از سلاح برای این پنج کشور قانونی هم هست!
قرار شد به تکلیفش عمل کنیم تا از حقوقش بهرهمند شویم. تمام دعوای ما سر مادهٔ چهار است. در جای دیگر بند چهار آمدهاست که اعضا باید امکان تبادل تجهیزات و امکانات و دانش فنی را داشتهباشند ولی در عوض تحریممان کردند! طبق این ماده ما حق داریم چرخهٔ سوخت را داشتهباشیم که آب سبک (از یافتن و اکتشاف تا یواف۶ و غنیسازی و اکسید کردن و قرص کردن و میله کردن و مجتمع کردن و گذاشتن در آب سبک مانند بوشهر است و سپس سوخت مصرفشده بازفرآوری شود برای اورانیوم یا پلوتونیوم) و آب سنگین (تبدیل اورانیوم و ... ندارد. اورانیوم طبیعی را اکسید میکند و از آن برق و رادیوایزوتوپ و پلوتونیوم به دست میآید) است و اینها جزو حقوق ماست.
ما سال ۸۲ به برکت همین شهیدان هستهای به چرخهٔ سوخت هستهای دست یافتیم. در جا سر و کلهٔ غربیها پیدا شد. گفتند ما میخواهیم محدودتان کنیم. گفتیم مگر ما طبق مادهٔ ۴ مجاز نیستیم؟ گفتند: زور! باید سه حلقهٔ غنیسازی و بازفرآوری (جداسازی پلوتونیوم) و آبسنگین نداشتهباشید. آن هنگام در مقیاس گِرَم میتوانستیم پلوتونیوم جدا کنیم و غنیسازی در حد ۱٫۲٪ و طرز طراحی و ساخت آب سنگین را آموختهبودیم و فناوری داشتیم. حاضر به مذاکره شدیم تا این سه حق ما را به رسمیت بشناسند. همزمان در این ده سال کارهایمان را هم میکردیم.
سال ۹۲ مشکل حل شد! آقای روحانی اعلام کرد که دستاورد قطعی توافق به رسمیت شناخته شدن حقوق هستهای ایران و نیز حق غنیسازی است، و این را طی نامهای به رهبرانقلاب هم تبریک گفت. رهبری هم جواب دادند «دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید» درخور تقدیر است اما خط شاخص، ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای دشمن است. اگر راست گفتهبودند مشکل دهسالهٔ ما را حل کردهبودند و باید دستشان را میبوسیدیم. حالا در ادامه عرض میکنم که واقعاً این اتفاق افتاد یا نه.
۳ آذر ۹۲ «برنامهٔ [جامع] مشترک اقدام» را پذیرفتند و آن را «برنامه» نامیدند تا «توافق بینالمللی» نباشد و طبق قانون اساسی به مجلس نرود. در حالی که نامگذاری مهم نیست؛ ماهیت مهم است. ملاک حرف شخص نیست؛ ملاک نظر شورای نگهبان است که کدام توافق بینالمللی هست و کدام نیست. زمان ریاست مجلس آقای هاشمی در سال ۱۳۶۸ از شورای نگهبان پرسیدند که تفاهمنامههایی که نمایندگان دولت با طرفهای خارجی امضا میکند و در آن فعالیت طرفینی میگردد، توافق است یا نه. آیتالله صافی که دبیر شورای نگهبان بود ۲۰ روز بعد جواب داد:«یادداشت تفاهم چنانچه ایجاد تعهد نماید مثل قرارداد است و بایستی ضوابط مذکور در قانون اساسی نسبت به آن رعایت شود.» یعنی یا باید به تایید مجلس و سپس شورای نگهبان برسد، یا شورای عالی امنیت ملی و بعد رهبر آن را تصویب و تأیید کنند. پس ملاک، تعهدآور بودن است. نام، ماهیت را عوض نخواهد کرد.
در ژنو ایجاد تعهد شدهاست. زیرا در گامها باید و نباید داریم. مثلا گفته شده تحقیق و توسعه تنها باید در حیطهٔ «جاری» باشد. البته چون مسیر داخلی نداشتهاست میتوانیم زیرش بزنیم -گرچه از نظر بینالمللی ارزشی ندارد-. البته الان که اجرا شده و تمام شده رفتهاست. برای همین خودمان خیلی پیاش را نگرفتیم که روند قانون را طی کند که یک بهانهای حداقل یک جایی داشته باشیم.
دستوری که رهبر انقلاب چند بار مطرح کردند این بود که توافق نباید دومرحلهای باشد و از واژههای تفسیرپذیر نیز استفاده نشود. جان کری بیدرنگ پس از ژنو اعلام کرد که حق غنیسازی ایران را به رسمیت نشناختهایم. ظریف خلافش را گفت ولی دیگر تکرار نکرد! فکر میکنید چرا؟ احتمالا آقای ظریف بعد از صحبتهایشان به متن اصلی مراجعه کردند و دیدند آنجا چنین چیزی وجود ندارد!
آقای عراقچی در مدرسهٔ معصومیهٔ قم سخنرانی کرد و خودش گفت که کلمهٔ حق و به رسمیت شناختن و... حتی در سطح مسئولان ما نیز قاطی شدهاست. یعنی چی قاطی شده است؟! رئیسجمهور که حقوقدان است! از اول هم آمریکاییها گفتهبودند که حتی برای نزدیکترین متحدان خود نیز به رسمیت نشاختهایم چه برسد به شما. پس آیا نامهٔ آقای روحانی بلوف بودهاست؟ رئیسجمهور هم که نوشته حق ما را به رسمیت شناختهاند. پاسخ عراقچی این بود:«ایشان اشتباه کردهاست».
آقای خامنهای مسلطترین فرد دربارهٔ مسئلهٔ هستهای هستند زیرا از اول تا کنون در جریان بودهاند. ایشان با همهی دولتها کار کردهاند. روز چهارم پس از توافقنامهٔ سرّی که آقای ظریف گفت ما حق غنیسازی را هم درست کردهایم، آقای خامنهای در دیداری که داشتند به آقای ظریف فرمودند من متن را دو بار خواندم. چنین چیزی که شما میگویید در آن نیست.
اما چند نکته. اولین مسئله اشتباه «دومرحلهای» شدن است. از پنج متن مربوط به توافق، بر خلاف صریح قانون اساسی تنها یکی را منتشر کردهاند. رهبرانقلاب اخیرا نیز فرمودند که منتشر کنید. مردم مَحرم هستند.
در برنامهٔ مشترک چند گام مطرح شده است. گام اول شش ماهه و قابل تمدید است که ایران نیمی از ذخایر 20 درصد خود را اکسید کرد، قول داد غنیسازی بالای 5درصد نکند و... .
بعد اشاره میکند به گام نهایی راه حل جامع که اعضا قصد دارند مذاکره در خصوص آن را در کمتر از یک سال بعد از تصویب این سند(یعنی همان برنامه مشترک)، به پایان رسانده و اجرای آن را شروع کنند. بعد اشاره میکند به عناوینی که در گام نهایی مطرح است مثل تنظیم برنامهی بلندمدت و رفع تحریمها و... . تصریح شده این گام باید «متضمن یک برنامه غنیسازی باشد که توسط طرفین تعریف میگردد، برنامهای که شاخصههای آن با موافقت طرفین و منطبق با "نیازهای عملی"، با "محدودیت"های مورد توافق در خصوص "دامنه و سطح فعالیتهای غنیسازی"، "ظرفیت غنیسازی"، "محلهایی" که در آن غنیسازی انجام میشود و "ذخایر اورانیوم غنی شده" برای دوره زمانی که مورد توافق قرار میگیرد، تعیین میگردد.»
میبینیم که کلی قیدها برای فعالیتهای ما در بلندمدت در همین جا مطرح شده است. مثل "نیازهای عملی"، "محدودیت" و... که اینها خلاف ان.پی.تی است.
سپس یک «و اما بعد» دارد! آن هم دو خط و نیم است که به نوعی گام چهارم است. میگوید پس از اجرا در دورهٔ کامل تازه مانند دیگر عضوهای انپیتی خواهیم بود. نوشته است:«به دنبال اجرای موفق گام نهایی راهحل جامع و با سپری شدن کامل دوره زمانی گام نهایی، با برنامه هستهای ایران مانند برنامه هر کشور غیرهستهای دیگر عضو NPT رفتار خواهد شد.» مگر هماکنون مانند بقیه نیستیم؟! یعنی رفتیم انپیتی را هم از دست دادیم! ما میرویم بچرخیم که تازه برسیم سر خانهٔ اولمان؟ تازه باید مذاکره کرد. ما این همه سال توافق نکردیم. نمیشد بیشتر صبر کنیم و توافقی دقیقتر امضاء کنیم؟ دولت نیاز داشت که در این صد روز نخست کاری کردهباشد و برای همین چنین شد.
اما لوزان (۱۳ فروردین ۱۳۹۴). باید گام نهایی جزئیاتش در اینجا تعیین شود. آقای خامنهای توبیخ کردند که چرا به من تبریک میگویید و با این کار با یک تیر دو نشان زدند، گرچه ظاهرش صرفا میگفت چون هنوز توافقی نشده چرا میگویید ولی در جلسهٔ خصوصی در شنبهٔ پس از توافق طبق اعلام صالحی در مجلس تکلیف کردند که شما هم باید گزارهبرگ (فکتشیت) بدهید.
یقین کنید که اینان گزارهبرگ منتشر نخواهند کرد زیرا اگر بکنند توافق نمیتوانند بکنند. اگر موافقتهایی که آمریکا ادعا کردهاست، نکردهاند -برخلاف ادعای خویش- چرا رسماً در گزارهبرگ نمیگویند؟ اگر هم گزارهبرگ دادند به نکتههای ریز نخواهند پرداخت و سَمبَل خواهند کرد. گفتند همین که شفاهی میگوییم کافی است. ظریف در فیسبوک خویش هم گفتهبود فراموش نکنید که گزارهبرگ در دورهٔ پیش نیز واقعیت نداشت. آقای خامنهای در سخنرانی گفت که مسئولان باید مردم را آگاه کنند و محرمانه نداریم.
همین که به بیانیه استناد میکنند یعنی خودشان هم پذیرفتهاند که الزامآور است. انشاءالله که الزامی نباشد. گفتهاند که «تصمیم» گرفتهایم که «توافق» کنیم که «پایهٔ متن نهایی باشد» که «یک متن و ۶ پیوست است». پس توافق مادر ژنو است و این بیانیه هم مبنا است.
در محتوا دربارهٔ محدودیتها تا حدی جزئیات روشن شدهاست. از ژنو پایینتر آمدهایم زیرا آنجا سقف غنیسازی تا ۵٪ بودهاست. الان شدهاست ۳٫۶٪. تنها جای غنیسازی هم نطنز است.
باید تحقیق و توسعه با هماهنگی آمریکا باشد. در ژنو به «فعالیتهای جاری» و «ادامه میدهید» محدودش کردهبودند. نوشته بودند:«ایران برنامه تحقیق و توسعه (R & D) تحت نظارت، از جمله برنامه تحقیق و توسعه "جاری" غنیسازی خود را که با هدف انباشت اورانیوم غنی شده صورت نمیگیرد، ادامه خواهد داد.» یعنی غیرجاری مانند نسلهای تازه و نیز ادامه یعنی غیر از همانها که میکردید باید متوقف شود. در توافقی که در آن میانه منتشر نشده از این هم عقبنشینی کردهاند و باید تحقیقات در همان تعداد فعلی باشد. اندوختهها ۳۰۰ کیلو شود.
تحقیقات هنگامی تمام میشود که روی ۱۶۴تا که یک گروه است صورت بگیرد. ما در تحقیقات در گام اول روی یک سانتریفیوژ کار میکنیم تا ببینیم نتایج دلخواه را به دست میدهد یا نه. بعد چند تای اینها را کنار هم قرار میدهیم و با هم آزمایش میکنیم. اینها باید بتوانند با هم کار کنند. در نهایت آنها را در یک گروه 164تایی قرار میدهیم. باید خروجی کار این 164تا که به هم شبکه شدهاند از نظر میزان غنیسازی دارای ثبات و مطابق میزان مطلوب باشد. وقتی میتوانیم بگوییم تحقیقات را به خوبی پیش بردیم که نتایج آزمایشات ما در گروهی از سانتریفیوژها که با هم شبکه شدهاند، موفق بوده باشد و الا یک سانتریفیوژ که تحقیقات نمیشود. ولی متاسفانه با توافق انجام شده ما تنها در برخی نسلها روی یک سانتریفیوژ میتوانیم تحقیق کنیم. پذیرفتهایم که «دامنه» و «برنامه» را توافق کنیم. چه توافقی؟ یعنی در این ده سال تنها همین نسلها را آن هم به صورت محدودیت زمانی میتوانیم داشته باشیم.
عین حرفهای رهبر انقلاب در ۲۰ فروردین ۱۳۹۴:«نکتهٔ آخر در این زمینه؛ توسعهٔ علمی و فنّی هستهای در ابعاد گوناگون، بههیچوجه نبایستی متوقّف بشود. توسعه باید ادامه پیدا کند، توسعهٔ فنّی. حالا محدودیّتهایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند، ما حرفی نداریم. برخی از محدودیّتها را قبول کنند، امّا توسعهی فنّی حتماً بایستی ادامه پیدا بکند و با شدّت و قدرت پیش برود. این عرایض ما است».
در گزارهبرگ آمریکا آمدهاست که بعد ده سال هم باید با آمریکا هماهنگ کرد البته در متن اینکه بعد از ده سال باید هماهنگ شود نیامدهاست. محدود به گریزانههای نسل ایران ۴ و ۵ و ۶ و ۸ شدهایم. پس ۶اِم و ۲اِس حذف شد.
فردو باید پردیس علم و فناوری فیزیک شود! نطنز ۲۰ متر زیر زمین است (چون خاک فشرده است میتوان گفت ۳۰ متر) ولی آمریکا میتواند با بمب ۱۰تنی آن را بزند. البته تاسیسات اسمش فردو است اما در محل فردو نیست. تاسیسات در مسیر تهران به قم قبل از قم است در حالی که روستای فردو بعد از قم واقع شده است. چون شهدای زیادی داشت، با نام آنجا نامگذاری شد. برای همین آمریکاییها تا هنگام بازدید آژانس سرکار بودهاند. داشتند دنبال فردو میگشتند! 60 متر زیر صخره است. نه خاک، صخره. اگرچه ظرفیت فردو تنها سههزار گریزانه است ولی از سههزارتا هم کار برمیآید. اگر نطنز را بزند فردو را داریم و میشود که یک اتفاقاتی میافتد... برای همین فردو مربوط به بحث امنیت ملی ماست. طبق تفاهم در فردو حتی نباید مواد نگه داریم!
نظارتها هم بسیار مهم است که وقت نیست و میگذرم. ایران یک سال برای پارچین با آژانس مذاکره کرد چون پای تأسیسات موشکی وسط است. اگر میآمد میتوانست جزئیات فعالیتهای موشکی ما را بفهمد. با دیدن میشد فهمید. اینکه ما مواد را از کجا میگیریم و چه داریم و... . فناوری نوین برای بازرسی + قرارداد (پرتکل) الحاقی را برای همین دسترسی میخواهد. هستهای بهانه است. برای مکانش که چک سفید گرفتهاست و تایید شدهاست و برای ریزهکاریهای بیارزش باید مباحثه کنند. اینها نتایج لوزان است.
اما تحریمها. در مورد اروپا آمده باید به طور جامع تحریمهای مرتبط با هستهای را بردارد. طبق ژنو تنها اتحادیهٔ اروپایی ملزم شده است نه تک تک کشورها! فقط اتحادیهٔ اروپا باید تحریمها را بردارد. پس بقیه میتوانند ادامه دهند. آن هم برنمیدارد زیرا گفته شده «خاتمه دهد» (terminate) آن هم اجرا را نه قانون را. یعنی نوعی تعلیق نه لغو.
رفع تحریمها مربوط به موارد «اقتصادی و مالی» است نه فناوری و انرژی و... . در ژنو قرار بود که تحریمهای «فناوری و مالی و تجاری و انرژی» برداشتهشود ولی در لوزان تخصیص خوردهاست به اکونومیک و فایننشال. تازه همین هم منوط به گزارش تایید آژانس است.
اما تحریمهای آمریکا. توقف موقت (cease) آن هم توقف موقتِ اجرا در حالی که متعهد شدهبود در ژنو که مانند بقیه باشد. به بهانهٔ اینکه که ننویسند تعلیق چون ما نسبت به این واژه حساسیم نوشته توقف موقت. درحالی که باید طبق ژنو به طور جامع برمیداشت. ربطی به ما ندارد که شرایط داخلیش چیست. اینجا هم فقط مالی و اقتصادی است. فقط ثانویه را برمیدارد. هر شرکت یا فرد آمریکایی یا شرکت خارجی که سهامدار آمریکایی دارد میشود اولیه. شرکتهای مهم بینالمللی غالباً حداقل اندکی سهامدار آمریکایی دارد. پس این شرکتها هم شامل رفع تحریم نمیشوند. چون اولیهاند نه ثانویه! این هم باز تازه مشروط به گزارش آژانس که تعهدهای کلیدی را انجام داده باشیم.
در مورد تحریمهای شورای امنیت هم این شورا باید قطعنامه بدهد. در مورد تعهداتِ آمریکا سناتورهای این کشور نامه دادهاند که دولت بعدی میتوانند بزند زیرش. آقای ظریف گفت در شورای امنیت طبق فصل ۷، قطعنامه تصویب میکنیم تا برای هر دولتی الزامآور شود. این کار یعنی خودمان با دست خودمان پرونده را ذیل فصل هفت ببریم. فصل هفت برای هنگامی است که نقض صلح و امنیت بینالملل رخ دادهباشد. مادهٔ ۴۱ و ۴۲ در این فصل یعنی تحریم و حملهٔ نظامی. روسیه و چین نگذاشتهبودند که چنین شود. آمریکا چند بار میخواست ذیل فصل هفت در خصوص ایران قطعنامه صادر کند، هر دفعه روسیه و چین وتو کرده بودند. الان پسفردا آمریکا حمله هم کند میگوید قانونی بودهاست. البته این کار، بحث الزام را درست میکند ولی گرفتاری بدتر درست میشود. ایران هماکنون تحت مادهٔ ۴۱ است. با پیشنهاد آقای ظریف ذیل مادهٔ ۴۲ یعنی حملهٔ نظامی هم میرویم زیرا ذیل کل بند ۷ خواهیم رفت. آقای ظریف حرفش را پس گرفت گفت نه مادهٔ ۴۱. پاسخ دادیم: میخواهیم خودمان را از دستور کار شورای امنیت خارج کنیم نه اینکه تا ۲۵ سال بمانیم در دستور کار این شورا؛ زیرا برخی تعهدها ۲۵ساله است.
رفع تحریمهای شورای امنیت محدود به «قطعنامههای مرتبط به هستهای» شدهاست. قطعنامهها در شورای امنیت جز شماره، شناسهی دیگری ندارد. خُب شمارههای قطعنامهها را حداقل ذکر میکردید که فردا نگویند همین دو تا قطعنامه مرتبط با هستهای بوده و بقیه مربوط به حقوق بشر و... است.
طبق این لغو «شش قطعنامهٔ قبلی در یکی تجمیع خواهد شد». این یعنی بازگرداندن آنها. قرار است در این قطعنامه به جای واژهٔ «تحریم» از «اقدامهای محدودساز» استفاده شود. همان تحریمهای کلیدی پیشین را برمیگرداند. تحریمهای بیخود برداشته میشود. مثلا فلان کَس که حساب آمریکایی میبایست نداشتهباشد میتواند داشتهباشد -حالا اصلا آن بندهٔ خدا حساب آمریکایی ندارد!- این یعنی با این قطعنامه دیگر همهی تحریمها که میگفتیم غیرقانونی است، قانونی شدهاست و دیگر حق دور زدن نداریم. اگر یکی را دور بزنیم میتواند به این بهانه زیر همهٔ توافقها بزند.
با این شرایط همان بهتر که قطعنامهٔ شورای امنیت را اجرا کنیم چون تنها همان سه مورد را خواسته بود که متوقف کنیم. ما که تا حالا همهٔ اینها را پذیرفتهایم بهتر نیست که همین قطعنامهها را در 25 سال اجرا نماییم؟ این همه دسترسی دادیم که بازدید کنند و ریپراسس (بازفرآوری) را هم پذیرفتیم هرگز و برای همیشه نداشتهباشیم. خب قطعنامه که بهتر بود. داریم برای همیشه از حق خود در مادهٔ ۴ صرفنظر میکنیم.